جدول جو
جدول جو

معنی سرشکن کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرشکن کردن
تقسیم وجهی یا جنسی بین افراد یک جمع انجمن و غیره
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سرشکن کردن
کنایه از پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هر کدام حصه ای ببرند، پول یا چیز دیگر را به همین طریق از جماعتی دریافت و جمع آوری کردن
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
فرهنگ فارسی عمید
سرشکن کردن
((~. ش کَ. کَ دَ))
تقسیم کردن
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرکشی کردن
تصویر سرکشی کردن
کنایه از گردن کشی کردن، نافرمانی کردن، به کاری رسیدگی کردن، محلی را بازرسی کردن
فرهنگ فارسی عمید
مسکن دادن در جایی مستقر ساختن، تسکین دادن فرو نشاندن، آرامش خاطر دادن مطمئن کردن، ساکن ساختن حرف متحرک
فرهنگ لغت هوشیار