- سرشکن کردن
- تقسیم وجهی یا جنسی بین افراد یک جمع انجمن و غیره
معنی سرشکن کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- سرشکن کردن
- کنایه از پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هر کدام حصه ای ببرند، پول یا چیز دیگر را به همین طریق از جماعتی دریافت و جمع آوری کردن
- سرشکن کردن ((~. ش کَ. کَ دَ))
- تقسیم کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه از گردن کشی کردن، نافرمانی کردن، به کاری رسیدگی کردن، محلی را بازرسی کردن
مسکن دادن در جایی مستقر ساختن، تسکین دادن فرو نشاندن، آرامش خاطر دادن مطمئن کردن، ساکن ساختن حرف متحرک